از جهت ره زدن راه درآرد مرا
تا بکف رهزنان باز سپارد مرا
آنکه زند هر دمی راه دوصد قافله
من چه زنم پیش او او بچه دارد مرا
من،مرگ را زیسته ام مرگ را دیده ام من در دیداری غمناک من مرگ را به دست سوده ام من مرگ را زیسته ام با آوازی غمناک غمناک وبه عمری سخت دراز و ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر