۱۳۹۰/۲/۷

دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمی گیرد


***
صراحی میکشم پنهان و مردم دفتر انگارند
عجب گر آتش این زرق در دفتر نمی گیرد

از آنرو هست یاران را صفاها با می لعلش
که غیراز راستی نقشی درآن جوهر نمی گیرد

نصیحت گوی رندان را که با حکم قضا جنگست
دلش بس تنگ می بینم مگر ساغر نمی گیرد

***

روزمرگی با مرگ

  من،مرگ را زیسته ام مرگ را دیده ام من در دیداری غمناک من مرگ را به دست سوده ام من مرگ را زیسته ام با آوازی غمناک غمناک وبه عمری سخت دراز و ...