۱۳۸۹/۱۲/۱۵

نه

نه !

 

عقل نیست.

عدالت نیست.

حتی آزادی!


دغدغۀ من عشق است

 

حتی در بند

حتی بر دار


«بودن یا نبودن.

 بحث دراین نیست وسوسه این است».





!آغوش تو

پس از سفرهای دراز

و عبور از دریاهای طوفان خیز

برآنم که در کنار تو لنگر افکنم

سکان رها کنم

پارو وانهم

به خلوت لنگرگاهت درآیم و پهلو گیرم

آغوشت را بازیابم

استواری امن زمین را 

  زیر پای خویش

 

مارگوت بیکل

کسی که مثل هیچکس نیست

.....

آخ ....

چقدر روشنی خوبست

چقدر روشنی خوبست

و من چقدر دلم میخواهد

که یحیی

یک چارچرخه داشته باشد

و یک چراغ زنبوری

و من چقدر دلم میخواهد

که روی چارچرخه ی یحیی میان هندوانه ها و خربزه ها

بنشینم

و دور میدان محمدیه بچرخم

آخ .....

......



فروغ

ehsan-gr

روزمرگی با مرگ

  من،مرگ را زیسته ام مرگ را دیده ام من در دیداری غمناک من مرگ را به دست سوده ام من مرگ را زیسته ام با آوازی غمناک غمناک وبه عمری سخت دراز و ...