۱۳۸۹/۱۱/۹

شیخ ابوالحسن خرقانی

از شیخ ابوالحسن خرقانی

نقلست که شخصی پیش شیخ آمد و گفت : دستوری ده تا خلق را به خدای دعوت کنم .شیخ گفت: زنهار تا به خود دعوت نکنی! مرد گفت شیخ خلق را به خویشتن دعوت توان کرد ؟ گفت آری ، اگر کس دیگر دعوت کند و تو را نا خوش آید نشان آن باشد که دعوت به خود کرده باشی .

ژان ژاک روسو


به همۀ ملل جهان نظر افکنید،هر جلد از تاریخ آنها را مورد مطالعه قرار دهید؛در میان همۀ این اشکال عجیب و بیرحمانۀ پرستش ، در میان این تنوع حیرت آور شیوه ها و رسوم، شما در همه جا همان تصور اساسی خوب و بد را خواهید یافت. ... در ته قلب ما یک اصل ذاتی عدالت و فضیلت وجود دارد که بوسیلۀ آن، با وجود اصولی که به آن معتقدیم،عملیات خود و دیگران را مورد قضاوت قرار میدهیم و خوبی یا بدی آنها را تعیین می کنیم . این همان اصلی است که ما آن را وجدان می نامیم.                                  


( ژان ژاک روسو)

شمس الدین محمد تبریزی

"بی ادبی است پیش شما شرح گفتن"




گفت : نماز کردند؟
گفت : آری
گفت : "آه"
یکی گفت : نماز همۀ عمرم به تو دهم، آن " آه " را به من ده !
متابعت محمد آن است که او به معراج رفت ، تو هم بروی در پی او. جهد کن تا قرارگاهی در دل حاصل کنی! چون طالب دنیا باشی، به زبان نباشی، بل که به مباشرت اسباب باشی. طالب دین باشی،هم به زبان نباش،به ملازمت طاعت باش! و طالب حق باشی،به ملازمت خدمت مردان حق باش.
خواب دیده بود که در آب سیاه افتاده بود. مرا می گفت دستم بگیر!
نگرفتم . هم در آن رفت و رفت.
گفته بود ؛ اگر بی گفتن من خواب مرا با من گوید و تعبیر کند،این خواب از آن مقام او باشد و اگر نگوید،از آن من باشد.
به زبانم آمد اما نگفتم.
محمدی آن باشد که شکسته دل باشد. پیشینیان شکسته تن بوده اند، به دل می رسیده اند.قومی باشند که آیت الکرسی خوانند بر رنجور و قومی باشند که آیت الکرسی باشند.
در دعوت،قهر است و لطف،اما در خلوت،همه لطف است.




مقالات شمس : شمس الدین محمد تبریزی
تمامی مطالب این وبلاگ مستقیماً توسط خود من(احسان) و از روی اصل کتابها برداشت 
شده و هیچکدام از این پست ها از جایی کپی نشده اند. این را میگویم چون سوال کردند بعضی که منابع شما چیست. منابع من خود نویسنده ها هستند و کتابهایشان و تمام این کتابها را هم درکتابخانه ام نگهداری میکنم   و میتوانم صحت و سقم نوشته هایم رو اثبات کنم در صورت لزوم. 



روزمرگی با مرگ

  من،مرگ را زیسته ام مرگ را دیده ام من در دیداری غمناک من مرگ را به دست سوده ام من مرگ را زیسته ام با آوازی غمناک غمناک وبه عمری سخت دراز و ...