۱۳۸۹/۱۱/۳۰

خدنگ اشتیاق ما

"
دردا زمانی فرا رسد که انسان دیگر خدنگ اشتیاق خودرا فراتر از انسان نیفکند و زه کمانش خورشید را از یاد ببرد
چنین گفت زرتشت - نیچه
"
- هیچ نظری موجود نیست:
اشتراک در: پست‌ها (Atom)

روزمرگی با مرگ

  من،مرگ را زیسته ام مرگ را دیده ام من در دیداری غمناک من مرگ را به دست سوده ام من مرگ را زیسته ام با آوازی غمناک غمناک وبه عمری سخت دراز و ...

  • ایوان - از مجموعۀ گلهای بدی - اثر شارل بودلر
    مادر یادها ، دلبر دلبران ای تو همۀ خوشی های من ، ای تو همۀ فریضه های من بیاد بیاور دلاویزی نوازشها را گرمی دستها را و لطف شبان من هنر بی...
  • عارف قزوینی
    ابوالقاسم عارف قزوینی در سال 1261 خورشیدی (1259 به روایت دیگر) در قزوین زاده شد. صرف و نحو عربی و فارسی را در قزوین فرا گرفت. خط شکسته و...
  • سلوک
    “نمیدانم. اما چه درهم پیچ و گره خورده است درونم، و چه زوزه های خوار شده ای  را می شنوم، و چه نا توانمندی غریب و کشنده ای حس می ...