همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد
چو فروشدم به دریا چو تو گوهرم نیامد
سر خنب‌ها گشادم ز هزار خم چشیدم
چو شراب سرکش تو به لب و سرم نیامد
ز پیت مراد خود را دو سه روز ترک کردم
چه مراد ماند زان پس که میسرم نیامد
خردم گفت برپر ز مسافران گردون
چه شکسته پا نشستی که مسافرم نیامد
چو پرید سوی بامت ز تنم کبوتر دل
به فغان شدم چو بلبل که کبوترم نیامد
برو ای تن پریشان تو وان دل پشیمان
که ز هر دو تا نرستم دل دیگرم نیامد
جلال الدین
| گل زرد و گل زرد و گل زرد |
| بیا با هم بنالیم از سر درد |
|
|
| عنان تا در کف نامردمان است |
| ستمها میکند نا مرد با مرد |
هفت اقلیم
هفت شهر عشق
هفت اورنگ یا هفت برادران یا هفت داوران = دب اکبر
هفت خوان رستم
هفت پیکر نظامی
هفت دفتر مثنوی مولانا
هفت خط یا پیر هفت خط یا هفت مرحلۀ تصوف
هفت روز و شب عذاب قوم عاد
هفت زن بهرام
هفته نامه و هفته و هفت بیجار و هفتگی و هفت.....
یک روشنفکر را قلقلک بدهید... همیشه می بینید که آنارشیست از آب در می آید.
سیلونه - نان و شراب
شهامت و جرأت از وجود ما رفته. دواصل اساسی که ما را اداره می کند،
عبارت است از ترس از جامعه که اساس اخلاقی ماست
و ترس از خدا که سرّ مذهب است.
وایلد
درین روزهای تنهایی تب آلود و بی زاری پرشور و انتظار عرفانی،
در چنین روزهایی که دست تضرع بسوی یک دهانندۀ ناشناس برمی داشت،
به او برخورد.
رومن رولان - ژان کریستف
برای فلب جوان عشق هجمه ای پر زور است. کدام ایمان دیگری می تواند در برابر آن تاب بیاورد؟
رومن رولان - ژان کریستف
در ناتوانی نیرویی نهفته است. ادمی که خود را در برابر سرنوشت و طبیعت نابینا می یابد،
نقطۀ اتکایی در ناتوانی برای خود یافته است که دعا و تضرع نام دارد.
ویکتور هوگو - کارگران دریا
درواقع فکری نیست که انسان بالاخره به آن عادت نکند.
کامو - طاعون
این ازون حرفهای عجیب غریبه ! یعنی انسان، هر انسانی- حتی به جنایت هم میتونه خو بگیره!!
اما من بیشتر با شکست یافتگان احساس همدردی می کنم تا با مقدسین.
گمان می کنم که به مقدسن و قهرمانان علاقه ای ندارم.
آنچه برایم جالب است انسان بودن است.
البر کامو - طاعون
در برابر غرائز بد، بهترین طرز تربیتهای دنیا هم ارزشی ندارند.
چه حاصل از قدغن کردن چیزی که نمی توان از آن جلو گیری کرد.
سکه سازان - آندره ژید
