۱۳۹۵/۱/۴

پس وای به من

دوشینه پی گلاب می گردیدم، بر طرف چمن 

 

پژمرده گلی میان گلشن دیدم، افسرده چو من

 

گفتم: كه چه كردی که چنین می سوزی؟ ای یار عزیز!

 

گفتا: كه دمی در این جهان خندیدم، پس وای به من

روزمرگی با مرگ

  من،مرگ را زیسته ام مرگ را دیده ام من در دیداری غمناک من مرگ را به دست سوده ام من مرگ را زیسته ام با آوازی غمناک غمناک وبه عمری سخت دراز و ...