۱۳۹۰/۳/۱۷

راه خدا در دل است و یک قدم است

تمهیدات  عین القظاة همدانی

هر چیز می نویسم٬ پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آنست که یقین ندانم که نبشتنش بهتر است از نا نبشتن. ای دوست٬ نه هرچه درست و صواب روا بود که بگویند... و نباید که در بحری در افکنم خود را که ساحلش پدید نبود و چیزها نویسم بی خود که چون واخود آیم برآن پشیمان باشم و رنجور٬ حقا و به حرمت دوستی که نی دانم که اینکه می نویسم راه سعادت است که می روم یا راه شقاوت. حقا که نی توانم که ننویسم و جز گوی بودن در میدان تقدیر روی نیست... خدا داند که نی دانم که اینکه نبشتم طاعتست یا معصیت! کاشکی چون نمی دانم، یکبارگی نادانی شدمی تا از خود خلاص یافتمی...  

  


پ ن: این بخش اول مناجات عین القضاة همدانی است و اگر فرصت داده شود به مرور و هرشب چند خطی از آن را خواهم نوشت.

پ ن: همین مناجات عین القضاة یکی از دلایل اصلی کافر خواندن و کشتن او شد. البته نوع خاصی از کشتن که که خود عین القضاة بصورت دقیق و کامل پیش بینی کرده بود.




روزمرگی با مرگ

  من،مرگ را زیسته ام مرگ را دیده ام من در دیداری غمناک من مرگ را به دست سوده ام من مرگ را زیسته ام با آوازی غمناک غمناک وبه عمری سخت دراز و ...