۱۳۹۱/۱/۲۹

بیمار خنده های توام...خورشید ارزوی منی



چند روز پیش قدم میزدم که منظره قشنگی دیدم و خواستم عکس بگیرم. اما متوجه شدم هوا تاریک شده و عکس خوبی نخواهد شد.
به اسمون اما نگاه کردم و دیدم روشنهبرای اولین بار متوجه شدم؛
برخلاف تصور همیشگیم هوا تاریک نمیشه، بلکه هوا تاریک هست همیشه، و فقط ابتدای هر روز روشن میشه!
تاریکی حاکم مطلق زمینه. سرنوشت محتوم زمین تاریکی است. اما خورشید این تاریکی رو با نورش از بین میبره.

پیش خودم این معنی رو در زندگی و روزمرگیم تعمیم دادم ... یاد انواری افتادم که گهگاه بر تاریکی  من تابید و زندگیم برای مدت کوتاهی روشن تر شد.
فکر کردم همه ما در زندگی در انتظار خورشیدی هستیم که روزی خواهد امد و گوشه گوشۀ قلب و روح و جانمون رو با نور گرمی بخشش روشن خواهد کرد و تاریکی پیرامون ما رو خواهد زدود . برای همیشه و تا اخر خورشید زندگی ما خواهد شد...


روزمرگی با مرگ

  من،مرگ را زیسته ام مرگ را دیده ام من در دیداری غمناک من مرگ را به دست سوده ام من مرگ را زیسته ام با آوازی غمناک غمناک وبه عمری سخت دراز و ...