۱۳۸۹/۱۲/۱۵

!آغوش تو

پس از سفرهای دراز

و عبور از دریاهای طوفان خیز

برآنم که در کنار تو لنگر افکنم

سکان رها کنم

پارو وانهم

به خلوت لنگرگاهت درآیم و پهلو گیرم

آغوشت را بازیابم

استواری امن زمین را 

  زیر پای خویش

 

مارگوت بیکل

هیچ نظری موجود نیست:

روزمرگی با مرگ

  من،مرگ را زیسته ام مرگ را دیده ام من در دیداری غمناک من مرگ را به دست سوده ام من مرگ را زیسته ام با آوازی غمناک غمناک وبه عمری سخت دراز و ...