۱۳۹۹/۳/۲

ری‌را


یادمه اولین بار که اسم ری‌را رو شنیدم یکی بود تو بازز که پست‌هاشو فقط به خاطر اسمش می‌خوندم. از این اسم خوشم میومد.

امروز عکس حامد اسماعیلیون با دخترش ری‌را رو دیدم. اینطور که خودش گفته آخرین عکسی هست که با هم گرفتن. حامد برای دخترش نوشته: 
قرار بود امروز ۱۰ ساله بشوی متاسفم که نتوانستم از تو  محافظت کنم.

با خودم فکر میکردم واقعا بچه‌دار شدن دل شیر می‌خواد. خیلی باید جرات و جسارت داشته باشی که عامل موجودیت یک انسان زنده باشی. مسئولیت خیلی بزرگیه پذیرفتن تمام مخاطرات و سختی‌هایی که در تمام عمر سر راهش قرار خواهد گرفت و تربیت کردنش طوری که بتونه از پس مشکلات زندگیش بربیاد.
تازه کسی مثل حامد اسماعیلیون جزو نمونه‌های موفق پدر مادر محسوب میشه. ولی آخرش حتی در مورد همچین حادثه‌ای، او خودش رو مقصر میدونه و تاسف میخوره که نتونسته کاری برای دخترش انجام بده. 

امیدوارم خدا قدرت تحمل این درد رو بهش داده باشه. 







هیچ نظری موجود نیست:

روزمرگی با مرگ

  من،مرگ را زیسته ام مرگ را دیده ام من در دیداری غمناک من مرگ را به دست سوده ام من مرگ را زیسته ام با آوازی غمناک غمناک وبه عمری سخت دراز و ...