۱۳۹۲/۴/۲۶

سريال هاي شبانه

روزي امده بودي
كه من تمام نشاني هارا نوشتم
باخط بد نوشتم
و تو تمام خانه ها را گم كردي
به من نگفتي
همسايه ها گفتند
دير امدي
پنجره بوي رطوبت داشت
به من نگفتي
كه بيرون از خانه باران است

روزمرگی با مرگ

  من،مرگ را زیسته ام مرگ را دیده ام من در دیداری غمناک من مرگ را به دست سوده ام من مرگ را زیسته ام با آوازی غمناک غمناک وبه عمری سخت دراز و ...