۱۳۸۹/۱۲/۲۳

تو کیستی؟

گفت بوّاب که «تو کیستی»؟

گفتم؛ این مشکل است تا بیندیشم. بعد از آن می گویم که : «پیش از این روزگار مردی بوده است بزرگ، نام او آدم. من از فرزندان اویم.»

گفتند؛ او را ما منقطع کنیم تا برود. بگوییم از کدام خانقاه می آیی و طّم و رم بپرسیم.

من خود پیشین آن را اندیشیده که چه گویند و تفحض آن همه کرده. گفتم شیخ را که : «چه لازم آید و چه نقصان کند در صوفی یی من که مرا پیرهن نباشد؟«

گفت: ها! بگو، بگو!

گفتم: «هیچ از آداب صوفیان و تربیت چیزی فرو گذاشتم؟ اکنون، به این که من پیرهن ندارم، در راه ببردند، چه نقصان کند در  صوفی یی و صفا؟«

گفت: خاه ! این صوفی نیست. خود فصیح الدین آمده است.

 

مقالات شمس (شمس الدین محمد تبریزی) : ویرایش جعفر مدرس صادقی

هیچ نظری موجود نیست:

روزمرگی با مرگ

  من،مرگ را زیسته ام مرگ را دیده ام من در دیداری غمناک من مرگ را به دست سوده ام من مرگ را زیسته ام با آوازی غمناک غمناک وبه عمری سخت دراز و ...