۱۳۹۰/۱۰/۶

نیما یوشیج – بر سر قایقش


قایق بان


بر سر قایقش اندیشه کنان قایق بان،
دائما می زند از رنج سفر بر سر دریا فریاد:
اگرم کشمکش موج سوی ساحل راهی میداد.

سخت طوفان زده روی دریاست،
ناشکیباست به دل قایق بان،
شب پر حادثه، دهشت افزاست.

بر سر ساحل هم لیکن اندیشه کنان قایق بان،
ناشکیبا تر بر می شود از او فریاد:
کاش بازم ره، بر خطه ی دریای گران می افتاد! 


نیما یوشیج – بر سر قایقش

روزمرگی با مرگ

  من،مرگ را زیسته ام مرگ را دیده ام من در دیداری غمناک من مرگ را به دست سوده ام من مرگ را زیسته ام با آوازی غمناک غمناک وبه عمری سخت دراز و ...