۱۳۹۰/۲/۱۰

مثنوی معنوی عاشقی


چونکه شد خورشید و مارا کرد داغ
چاره نبود بر مقامش از چراغ

چونکه گل بگذشت و گلشن شد خراب
بوی گل را از که جوئیم از گلاب

مولانا 

هیچ نظری موجود نیست:

روزمرگی با مرگ

  من،مرگ را زیسته ام مرگ را دیده ام من در دیداری غمناک من مرگ را به دست سوده ام من مرگ را زیسته ام با آوازی غمناک غمناک وبه عمری سخت دراز و ...