تصویری ازو به بر گشاده


هنگام که...



هنگام که گریه می دهد ساز
این دود سرشت ابر بر پشت،
هنگام که نیلچشم  دریا
از خشم به روی میزند مشت،

زان دیر سفر که رفت از من
غمزه زن و عشوه ساز داده
دارم به بهانه های مأنوس
تصویری از او، به بر، گشاده

لیکن چه گریستن چه طوفان!
تاریک شبی است. هرچه، تنهاست.
مردی در راه می زند نی
وآواش فسرده بر می آید.
تنهای دگر منم، که م از چشم
طوفان سرشک میگشاید
هنگام که گریه می دهد ساز
این دود سرشت ابر بر پشت،
هنگام که نیلچشم دریا
از خشم به روی می زند مشت...


نیما یوشیج


پ ن :امشب و این تصویر که از اوست! این شعر نیمارو به یادمن اورد و بهانۀ مانوس امشب من شد.

نیما یوشیج – بر سر قایقش


قایق بان


بر سر قایقش اندیشه کنان قایق بان،
دائما می زند از رنج سفر بر سر دریا فریاد:
اگرم کشمکش موج سوی ساحل راهی میداد.

سخت طوفان زده روی دریاست،
ناشکیباست به دل قایق بان،
شب پر حادثه، دهشت افزاست.

بر سر ساحل هم لیکن اندیشه کنان قایق بان،
ناشکیبا تر بر می شود از او فریاد:
کاش بازم ره، بر خطه ی دریای گران می افتاد! 


نیما یوشیج – بر سر قایقش

جریان سیال ذهن


رمان جریان سیال ذهن



این رمان مایۀ کارش سیلان مسلسل وارو لاینقطع متغیر و بی پایان ضمیر یا شعور ناخودآگاه یک یا چند شخصیت است. منظور از واژۀ ضمیر یا شعورخودآگاه در اینجا مجموعۀ آگاهی های مختلف و واکنشهای ذهنی احساسی فرد است. این مجموعه پائین ترین مرحله پیش از شکل گیری نفس و گفتار تا اوج ظهور افکار و صحبتهای کاملاً معقول را شامل میشود.
همچنین در اینجا فرض بر این است که ذهن فرد یا جریان سیال ذهن یا شعور ناخودآگاه او در زمان معین از لایه و سطوح مختلف تشکیل شده است. یعنی آگاهی ها، جریان لایزال احساسها، افکار، تخیلات، تداعی معانی و تمایلات هرگاه که قرارباشد محتوای دقیق و صحیح ذهن یا ضمیر ناخودآگاه تشریح یا توصیف شود باید این عناصر مختلف، ازهم گسیخته، بی ارتباط و غیر منطقی به شکل سیلی از کلمات و افکاری درست شبیه جریان درهم و برهم و نامنظم به ذهن سرریز شود.
رمان جریان سیال ذهن در این مواقع از شگردهای متفاوت و متنوعی استفاده میکند تا ضمیر خودآگاه بشر را کاملاً و با قدرت هرچه تمامتر به نمایش بگذارد. بطور کلی می توانیم بگوئیم که اکثر رمانهای روانی یا مانند داستایوفسکی، جریان خودآگاه ولی منظم شعور را تشریح کرده اند و یا مثل مارسل پروست در رمان  « در جستجوی زمان از دست رفته »  از طریق تداعی معانی خاطرات گذشته را ورق زده و نوشته اند. اما جریان سیال ذهن بیشترین توجهش را معطوف به مرحلۀ پیش از شکل گیری لفظ و گفتار، یعنی سطحی غیر شفاهی و غیر گفتاری بشر میکند.
بعبارتي ديگر، در اين مرحله بايد صورت خيال جور واكنشهايي را كه به وصف در نيامده اند بكشد. چرا؟ چون در چنين جهاني از منطق دستور زبان خبري نيست. به هر صورت و با وجود اينكه رمان نويسان براي نوشتن رمانهاي روانكاوانه از شگردها و شيوه هاي مختلفي استفاده ميكرده اند به نظر ميرسد كه همه رمانهاي جريان سيال ذهن اصول مشتركي را نپذيرفته اند.
اين اصول مشترك را اگر بخواهيم در چند اصل خلاصه كنيم ميتوان گفت نويسندگان اين نوع از رمان بر اين باورند كه هستي و وجود پرمعنا و مهم بشر، دردرون او و درفرايندها و فعاليتهاي ذهني حساس او جريان دارد و نه درجهان خارجي و بيرون از او. زندگي و وجود ذهني احساسي بشر از هم گسيخته، پراكنده و بدون روال منطقي است و بالاخره الگوي روانيِ تداعيِ آزادِ معانيِ تسلسل افكار و احساسات بشر را بر هم ميزند و تغيير ميدهد ونه الگوي روابط و روال منطقي را. پس در رمان جريان سيال ذهن رمان نويس فقط با جهان دروني اشخاص سروكار دارد و فضاي ذهني و آنچه در درون افراد ميگذرد عرصه كار اوست.
بايد همينجا اين نكته را متذكر شدكه كوشش در استفاده صرف از مايه هاي برآمده از ضمير ناخودآگاه و دروني بشر در داستان، به هيچوجه شيوه نوظهوري نيست. نخستين بار «لارني استرن» در رمان معروف خود موسوم به «دريستران شاندري» با اشعاري از يك فيلسوف يوناني مبني بر اينكه اين اعمال نيستند بلكه افكاري در باره اعمال هستند كه بشر را مضطرب ميكنند و نيز با انطباق نظريات روانشناسان در باره تداعي معاني و استمرار بر ساخت و كار ذهن بشر به طرز جالب توجهي از اين شيوه استفاده كرد. ولي باوجود اينكه استرن توالي و تسلسل افكار را از قيد نظم خشك و منطقي آزادكرد، نتوانست با تصويري كه از ضمير ناخودآگاه «دريستران» ميدهد نقبي به سطح زيرين مرحله پيش از شكل گيري لفظ و گفتار او بزند. حتي  هنري جيمز هم در رمانهاي خود در همان سطح ضمير خودآگاه و گفته هاي منطقي و منظم ميماند.



کلیله و دمنه

پیش شیر رفت و بیستاد. شیر پرسید که هیچ بدست شد؟ زاغ گفت: کس را چشم از گرسنگی کار نمی کند، لکن وجه دیگر هست، اگر امضای ملک بدان پیوندد همه در خصب و نعمت افتیم. شیر گفت: بگو. زاغ گفت: این اشتر میان ما اجنبی است، و در مُقام او ملک را فایده ای صورت نمی توان کرد. شیر در خشم شد و گفت: این اشارت از وفا و حریت دور است و با کَرم و مروت نزدیکی و مناسبت ندارد. اشتر را امان داده ام، به چه تأویل جفا جایز شمرم؟ زاغ گفت: بدین مقدمه وقوف دارم، لکن حکما گویند که «یک نفس را فدای اهل بیتی باید کرد و اهل بیتی را فدای قبیله ای و قبیله ای را فدای اهل شهری و اهل شهری را فدای ذاتِ ملک اگر در خطری باشد»... شیر سر در پیش افگند .

کلیله و دمنه، باب شیر و گاو

شوالیه تاریکی

ژوکر: واقعاً به نظرت من شبیه کسی هستم که نقشه‌ای داشته باشه؟ می‌دونی من چی هستم؟ من سگی هستم که دنبال ماشین‌ها می‌دوه. اگه به یکی‌شون هم برسم اصلاً نمی‌دونم می‌خوام باهاش چیکار کنم!



شوالیه تاریکی (The Dark Knight) – محصول 2008
کارگردان: کریستوفر نولان
دیالوگ گو: هث لجر (جوکر)

در انتظار ترجمهٔ استاد منوچهر بدیعی از رمان«اولیس» که امیدوارم هر چه زودتر اجازه نشر بگیرد.

سرآغاز

تکنیک‌های روایی جویس

جیمز جویس یکی از پیشگامان مدرنیسم ادبی بود و تکنیک‌های روایی‌اش به طور گسترده‌ای به سبب نوآوری و پیچیدگی تحسین شده‌اند. در اینجا به برخی ا...