۱۳۹۰/۱۰/۱

تقریظ و اعتراض، علی اکبر دهخدا (از چرند و پرند)


بله، یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. یک وزارت عدلیه بود. یک آصف الدوله و یک مساله اسرای قوچان. از اینها گذشته یک روزنامه چی بود. بله یک مدت هم در وزارت عدلیه، مجلس استنطاق بود.
این روزنامه چی هم هر روز برای کسب اخبار در آنجا حاضر بود. استنطاق هم تا نزدیکی های ظهر طول می کشید. هوا هم گرم بود. توی خانه روزنامه چی هم جز پنیر و سبزی چیزی نبود. خانه روزنامه چی هم دور بود. بوی مسمای بادنجان و کباب جوجه هم وزارتخانه را پر کرده بود. توپ ظهر یک دفعه به صدا درآمد و باقیش یادم رفت.

روزمرگی با مرگ

  من،مرگ را زیسته ام مرگ را دیده ام من در دیداری غمناک من مرگ را به دست سوده ام من مرگ را زیسته ام با آوازی غمناک غمناک وبه عمری سخت دراز و ...