برتولت برشت




يكي از اقاي كوينر پرسيد؛ خدايي وجود دارد يا نه؟
اقاي كوينر گفت: به تو توصيه ميكنم دراين باب تامل كن
كه ايا رفتارت با دانستن جواب اين سوال تغيير خواهد كرد يا نه؟
اگر تغيير نكرد، اين پرسش خود به خود منتفي است.اگر تغيير كرد
دست كم ميتوانم كمكت كنم و به تو بگويم تو ديگر تصميم خودت را گرفته اي!
تو به يك خدا احتباج داري.

داستانك هاي فلسفي برتولت برشت. 
ترجمه علي عبدالهي





نيما يوشيج

...
اي دل من، دل من، دل من
بينوا، مضطرا، قابل من!
با همه خوبي و قدر دعوي
از تو اخر چه شد حاصل من،
جز سرشكي برخساره غم؟
...


تكه يي از منظومه بلند؛ افسانه 
اثر ارزشمند نيما يوشيج

حسد بر زندگی عین القضاة






شما در میان حشرات جمع شده که جسم و جانتان را فتح کرده شباهت به انسان دارید و مرا با زوزه هایتان به استنطاق کشانیده اید. گواه شما ذاتی ندارد، ذات شما گم شده در موذی گری های حشرات خانه کرده در مغز و تنتان است. این صدای مرا آسمان ها می شنوند، به جلال پیدای او... با این تهمت ها خود وادار می شوید تا خون به نانتان ببارد و جان از ناخن های پا با زهر و درد بیرون دهید و صدایتان ضجه ای شود در میان دشتی از خار.

نگاه کنید، نگاه کنید... از خرده های من در همزبانی با شما چه چرک ها که می ریزد. این بنده هیچگاه دشنام نمی دانستم... دیگر زبان به خواری شما نخواهم، خار اگر به دست شد خون و چرک روان شود و مرا با چرک و خار و خون که از انسانی برآید راه و کاری نیست، باطن من مرگ دشمن نمی خواهد. با شما در کار عشقتان هم ندا نیستم، از هوس گریزانم کردید و از همه... با عشق بیامیزید که در شما گفتم که هست. پوزش از خود میخواهم و از شما...
شما به صدارت خود بیاندیشید و من در اندیشه های بلند قامت خود که جنگلی است آتش گرفته می خواهم سرگردان بمانم. بگوئید در را باز کنند که ساعت می و شراب شما گذشته است...


از کتاب: حسد بر زندگی عین القضاة 
نوشته: مسعود کیمیایی

سمفونی مردگان

وقتی آدم کسی را دوست داشته باشد، بیشتر تنهاست .
چون نمی‌تواند به هیچ کس جز همان آدم بگوید که چه حسی دارد ...
و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق می‌کند ،
تنهایی تو کامل می‌شود.

عباس معروفی

مارگوت بیکل

به بخت اگر باور داشته باشیم
هم امروز یا هم امشب
آرامش فرا می رسد
تو را
و مرا.
از این دم اگر لذت بریم
زنده گی مان در دست های ماست
و ما تنها
بار مسئولیت مان را
بر دوش می کشیم.
به بخت اگر باور داشته باشیم
نه فقط امروز
و نه فقط امشب
آرامش فرا می رسد
تو را
و مرا .

ترجمه: احمد شاملو

م امید



بخشی از آخرین مصاحبه مهدی اخوان ثالث با عنوان «آخرین گفتگو» است که در کتاب «صدای حیرت بیدار» منتشر شده است:

         بعضی از اینها هم البته از عزیزان خودمان هستند مثل دکتر اسماعیل خوئی و نعمت آزرم و همین طور چند شاعر خوب دیگرهم دیدم. و من خیلی دلم می خواهد اجازه ای بیابم از دولت جمهوری اسلامی، از آقای خامنه ای که اهل ذوق و فضل هستند، مرد فاضل و با شرفی هستند، من دلم می خواهد اگر بشود و راه باشد از عطوفت اسلامی ایشان بهره ای بردارم. بعضی از شعرای آن طرف، آدمهای خوبی هستند. آدمهای با شرفی هستند، من تضمین می کنم شرافت و پاکدامنی و صداقت و صمیمیت آن چند نفری که می شناسم.

        حالا یک وقتی آمده اند یک چیزی گفته اند. فرض کن کرکری هم خوانده اند، اما نمی گویم پشیمان مطلق ناجور، بلکه یحتمل حالا در جو غربت و چه و چه ها، بعید نیست که بسیاری از راه را با ندامت گونه ای در ذهن برگشته اند، بسیاری جزمها را توخالی یافته اند و از این قبیل حرفها و حیف هم هستند، از جمله مثلا" من به اسماعیل خوئی گفتم (و اخوان به لهجۀ خراسانی می گوید) مِتِنی (میتونی) دکارت درس بدی، گفت مِتِنُم (میتونم)، گفتم متنی کانت درس بدی، گفت ها، گفتم متنی کییرکگور درس بدی، گفت ها، گفتم متنی ژان پل سارتر درس بدی، گفت ها، و بعد هم دعوتنامه ای نشان داد که از امریکا برایش آمده بود که شش ماه برود آنجا به انگلیسی با عنوان استاد مهمان و...، درس بدهد، چقدرهم پول بگیرد. پولی که یکی دو سال خرجش را تکافو می کرد.

          گفتم پس چرا به بچه های تهران، به بچه های ایران درس نمیدی؟ به بچه های امریکا درس میدی که چی؟ البته درس بده به هر زبانی که می توانی و هرجا، جایش بود، ولی چرا در ایران و به فارسی نه؟ ایران هم حق دارد، بله؟ اگر بخواهی من می روم رو می اندازم پیش آقای خامنه ای، من برای خودم رو نینداخته ام برای تو و امثال تو می روم رو می اندازم. عطوفت اسلامی هم سابقه دارد، سعۀ صدر به همچنین، احتمالا" در اینها هست، والبته که هست، من جناب خامنه ای را از دیرباز می شناسم، آدم درست و سلیمی است. من دربارۀ او یک کلمه ناجور هم حتا از مخالفش نشنیده ام. الان هم الحمدلله در اوج است. رهبر مسلمین جهان است. من می روم پیش ایشان که روبیندازم. به شرطی که شماها برگردید و در مملکت خودتان خدمت کنید. گفت تو بر من حق ولایت داری البته. به شرطی که بیایم و بتوانم برگردم مثل بسیاری دیگر. گفتم به چشم، این را هم می گویم. و فکر می کنم پیش آقای خامنه ای آن قدر، قدر و اعتبار داشته ام که یحتمل رویم را زمین نیندازد.


شناس نامه کامل کتاب: «گفتگو ها؛ صدای حیرت بیدار» / مهدی اخوان ثالث (م.امید) / زیر نظر مرتضی کاخی / چاپ دوم / تهران / انتشارات زمستان / پاییز ۱۳۸۲

مهدي اخوان ثالث



!بگير فطره ام، اما مخور برادر جان

!كه من در اين رمضان قوت غالبم غم 

دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمی گیرد


***
صراحی میکشم پنهان و مردم دفتر انگارند
عجب گر آتش این زرق در دفتر نمی گیرد

از آنرو هست یاران را صفاها با می لعلش
که غیراز راستی نقشی درآن جوهر نمی گیرد

نصیحت گوی رندان را که با حکم قضا جنگست
دلش بس تنگ می بینم مگر ساغر نمی گیرد

***

گسترش ذهن

فکر میکنم من به شخصه قبل از اینکه به گسترش ذهنم بپردازم، باید در پی استوار ساختن آن باشم.



آندره ژید - سکه سازان

آندره ژید

براستی رهبر واقعی آدمی چیست؟ هوسهای او یا اندیشه هایش؟


آندره ژید – سکه سازان

غایت امور

اگر در هر مورد به جای تطبیق اعمال با غایت طبیعت، به موازین ساده تری توسل جسته شود، در مقام انتخاب یا اجتناب، به کار بستن اصول مورد قبول، ممتنع خواهد بود.


اپیکور - اصول نظریات

در جستجوی زمان از دست رفته

در جستجوی زمان از دست رفته اثر سترگ یک انسان بیمار است. اثر نویسنده ای که برخی از تکان دهنده ترین صحنه های کتابش را به بیماری اختصاص داده است؛ که تصویرهایی بسیار سخت و اکنده از درماندگی از بیماران ترسیم میکند. که از بیماری ها با زبانی اساطیری اما همچنین فنی سخن می گوید. زبان کسی که خود می داند و از نزدیک حس کرده است که عادت و الفت به بیماری یعنی چه !


قسمتی از دیباچه رمان در جستجوی زمان از دست رفته ، اثر عظیم مارسل پروست به قلم جووانی ماکیا..

قسمتی از متن؛ درجستجوی زمان از دست رفته




persona

لفظ: «پرسونا»  persona   بمعنی نقاب های مختلفی بود که در روم بازیگر برای کیفیات و خصائص مختلف بشری در صحنۀ تئاتر به چهره میزد. و بالاخره به معنی خود شخصیت و شخص شد... چنانکه گویی هیچ وقت با خود شخص اشنا نمیشویم! بلکه نقشهایی را که ایفا میکند، نقاب یا نقابهایی را که به چهره میزند میشناسیم...






در انتظار ترجمهٔ استاد منوچهر بدیعی از رمان«اولیس» که امیدوارم هر چه زودتر اجازه نشر بگیرد.

سرآغاز

تکنیک‌های روایی جویس

جیمز جویس یکی از پیشگامان مدرنیسم ادبی بود و تکنیک‌های روایی‌اش به طور گسترده‌ای به سبب نوآوری و پیچیدگی تحسین شده‌اند. در اینجا به برخی ا...