آنجا که تویی عشق به سرحد کمال است
صبر است و سلوکست و سکوتست و رضا هم
اینجا که منم حسرت از اندوه فزون است
خود دانی و من دانم و این خلق خدا هم
من،مرگ را زیسته ام مرگ را دیده ام من در دیداری غمناک من مرگ را به دست سوده ام من مرگ را زیسته ام با آوازی غمناک غمناک وبه عمری سخت دراز و ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر