میلان کوندرا


جهان دارد به تدریج شفافیت خود را از دست می دهد. تیره می شود. بیش از پیش غیر قابل فهم می شود. به درون ناشناخته ها در می غلتد و حال آنکه انسان، که جهان به او خیانت کرده، به خویشتن خویش، به نیستان گم شده اش، رویاهایش و طغیانش می گریزد و می گذارد تا از صداهای درون خود کر شود تا دیگر صداهای بیرون را نشنود.

ماتئی ویسنی یک

 در سایه روشن شاید پس از معاشقه. پشت به پشت هم روی زمین نشته اند و سرهای شان را به هم تکیه داده اند. زن انگور می خورد. مر سیگاری خاموش بر لب دارد و فندکی در دست. ]

زن     بگو آ.
 مرد    آ.
 زن     مهربون تر، آ.
 مرد    آ.
 زن     آهسته تر، آ.
 مرد    آ.
 زن     من یه آی لطیف تر می خوام، آ.
 مرد    آ.
 زن     با صدای بلند اما لطیف، آ.
 مرد    آ.
 زن     بگو آ، یه جوری که انگار می خوای بهم بگی دوستم داری.
 مرد    آ.
 زن     بگو آ، یه جوری که انگار می خوای بهم بگی هرگز فراموشم نمی کنی.
 مرد    آ.
 زن     بگو آ، یه جوری که انگار می خوای بهم بگی خوشگلم.
 مرد    آ.
 زن     بگو آ، یه جوری که انگار می خوای اعتراف کنی خیلی خری.
 مرد    آ.
 زن     بگو آ، یه جوری که انگار می خوای بگی برام می میری.
 مرد    آ.
 زن     بگو آ، یه جوری که انگار می خوای بهم بگی بمون.
 مرد    آ.
 زن     بگو آ، یه جوری که انگار می خوای بهم بگی لباست رو درآر.
مرد    آ.
 زن     بگو آ، یه جوری که انگار می خوای ازم بپرسی چرا دیر اومدی.
 مرد    آ ؟
 زن     بگو آ، مثل این که بخوای بهم بگی سلام.
 مرد    آ.
 زن     بگو آ، مثل این که بخوای بهم بگی خداحافظ.
 مرد    آ.
 زن     بگو آ، مثل این که ازم بخوای یه چیزی برات بیارم.
 مرد    آ.
 زن     بگو آ،
 مرد    آ.

...
 زن     آهان بگو آ، انگار که می خوای یه چیز خیلی مهم بهم بگی.
 مرد    آ.
 زن     بگو آ، انگار که بخوای بهم بگی که دیگه ازت نخوام بگی آ.
 مرد    آ.
 زن     بگو آ، انگار که می خوای بگی فقط با آ حرف زدن خیلی عالیه.
 مرد    آ.
 زن     ازم بخواه که بگم آ.
 مرد    آ.
 زن     ازم بخواه که یه آی لطیف بگم.
 مرد    آ.
 زن     ازم بخواه که آهسته تر یه آی لطیف بگم.
 مرد    آ.
 زن     ازم بپرس همون قدر که دوستم داری، دوستت دارم؟
 مرد    آ ؟
 زن     بهم بگو که دارم دیوونت می کنم.
 مرد    آ.
 زن     و این که دیگه حوصله ت سر رفته.
 مرد    آ.
 زن     خوب من قهوه می خوام ؟
 مرد    آ ؟
 زن     معلومه که می خوام.

        [ مرد بلند می شود و برای زن قهوه می ریزد. ]
 مرد    آ ؟
 زن      آره یه قند کوچولو، مرسی.
 مرد   [ پاکت سیگارش را به سوی او می گیرد.] آ ؟
 زن     نه خودم دارم.

      [ زن پاکت سیگارش را در می آورد و سیگاری در آن بیرون می کشد. ]
 مرد   [ فندکش را به سوی او میگیرد ]  آ ؟
 زن    فعلا نه، مرسی.
 مرد   آ ؟
 زن    نمی دونم... شاید... ترجیح می دم امشب خونه غذا بخوریم.
 مرد   آ.
 زن    باشه ولی آخه سسش رو داریم ؟
 مرد   آ.
 زن    پس بریم بیرون.
 مرد   آ.
 زن    پس همین جا بمونیم.
 مرد   آ...
 زن    بیا این جا...
 مرد   آ...
 زن    تو چشام نگاه کن.
 مرد   آ.
 زن    تو دلت یه آ بگو.
 مرد  ...
 زن    مهربون تر.
 مرد  ...
 زن    بلند تر و واضح تر. برای این که بتونم بگیرمش.
 مرد  ...
 زن    حالا یه آ تو دلت بگو، انگار که می خوای بهم بگی دوستم داری.
 مرد  ...
 زن    یه بار دیگه.
 مرد  ...
 زن    یه آ تو دلت بگو، انگار که می خوای بهم بگی هیچ وقت فراموشم نمی کنی...
 مرد  ...
 زن    یه آ تو دلت بگو، انگار که می خوای بهم بگی خوشگلم.
 مرد  ...
 زن    حالا می خوام یه چیزی ازت بپرسم... یه چیز خیلی مهم... و می خوام تو دلت بهم جواب بدی آماده ای؟
 مرد  ...
 زن    آ ؟
 مرد  ...
 زن   ...
 مرد  ...




تکه ای از نمایش نامه
"داستان خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد"

اثر ماتئی ویسنی یک

ترجمه تینوش نظم جو




ژان کریستوف





      برای فلب جوان عشق هجمه ای پر زور است. کدام ایمان دیگری می تواند در برابر آن تاب بیاورد؟


رومن رولان - ژان کریستف




آلبر کامو




اما من بیشتر با شکست یافتگان احساس همدردی می کنم تا با مقدسین.  گمان می کنم که به مقدسن و قهرمانان علاقه ای ندارم. آنچه برایم جالب است انسان بودن است.


البر کامو - طاعون


آندره ژید




     در برابر غرائز بد، بهترین طرز تربیتهای دنیا هم ارزشی ندارند.

 چه حاصل از قدغن کردن چیزی که نمی توان از آن جلو گیری کرد.


سکه سازان - آندره ژید


اصول فلسفه

روزگار به خوشی نگذرد، مگر آن که در حزم و احترام و مدارا به سر رود.
نیز هرگز نتوان در حزم و احترام و مدارا به سر برد،
مگر آن که روزگار به خوشی بگذرد. و آن کس که زندگیش خوش نیست
روزگارش در حزم و احترام و مدارا به سر نرود. آن کس که زندگیش
 با فضیلت آغشته نیست زمانه را خوش به سر نیاورد.

اصول فلسفه - اپیکور

نفحات الانس



سخن سایۀ حقیقت است و فرع حقیقت. به طریق اولی سخن بهانه است.
   

نفحات الانس من حضرات القدس - نورالدین عبدالرحمن جامی





آواره

بد با تقلید کسب احترام میکند و خوب از احترامش کاسته میگردد. بخصوص در هنر.


آواره..- نیچه

هیچ حدودی برای تحدید نیست

آخرین بحث فلسفی در صفات خدای هستی به نظریه ای منتهی شده که از سطح سخنان
 گذشته بسی بالاتر است و آن این است:

 چون هستی خدا از هر قید
و شرطی مطلق است و هیچگونه حدی بر آن متصور نیست،
 پس خود این تحدید:(هیچگونه حدی بر آن متصور نیست) نیز از آنجا منتفی است!!
 از اینروی وجود ایزدی از هر تحدید مفهومی نیز بالاتر و هیچ مفهومی
 ( حتی خود این مفهوم) نمیتواند بوی احاطه نموده و تمام حاکی باشد.

بیشتر از این اندازه را باید از کجا سراغ گرفت؟  

کسی که مثل هیچکس نیست

.....

آخ ....

چقدر روشنی خوبست

چقدر روشنی خوبست

و من چقدر دلم میخواهد

که یحیی

یک چارچرخه داشته باشد

و یک چراغ زنبوری

و من چقدر دلم میخواهد

که روی چارچرخه ی یحیی میان هندوانه ها و خربزه ها

بنشینم

و دور میدان محمدیه بچرخم

آخ .....

......



فروغ

ehsan-gr

در انتظار ترجمهٔ استاد منوچهر بدیعی از رمان«اولیس» که امیدوارم هر چه زودتر اجازه نشر بگیرد.

سرآغاز

تکنیک‌های روایی جویس

جیمز جویس یکی از پیشگامان مدرنیسم ادبی بود و تکنیک‌های روایی‌اش به طور گسترده‌ای به سبب نوآوری و پیچیدگی تحسین شده‌اند. در اینجا به برخی ا...