بیشتر مردم هرگز در بند آن نیستند که برای خود روشن کنند که «خوبی» چیست. خوبی در چیست؟ نسبت به که و از جانب که؟ آیا میشود به یک خوبی مطلق و همگانی قائل بود، که برای همهٔمردم از همهٔ اقوام و در همهٔ شرایط زندگی صادق باشد؟ یا آنچه برای من خوبست برای تو بد است و آنچه برای ملت من زیبنده است،برای ملت تو نازیباست.
آیا خوبی همیشه خوبی است و تغییر ناپذیر است؟ یا آنچه دیشب خوب بود ممکن است امروز بد بشود یا رذالت شب پیش امروز فضیلت گردد؟
خوبی چیست؟ بعضی گفتهاند که خوبی طرح و اندیشهایست، -که به پیروزی و اعتلا و استیلای بشریت، یا خانواده یا ملت و طبقه و ایمان راهبر باشد.
کسانی که در راه خوبی خاص خود مبارزه میکنند،میکوشند که آن را خوبی مطلق جلوهگر سازند. به این سبب میگویند: خوبی من با خوبی همگانی ملازمه دارد. خوبی من فقط برای من واجب نیست. برای همگان ناگزیر است. من با مراعات موازین خوبی خاص خود در خدمت همگان گام برمیدارم.
به این ترتیب خوبی چون جنبهٔ مطلق و همگانی خود را از دست داد، یعنی خوبی فرقه و طبقه یا ملت و دولت شد، میکوشد تا جنبهٔ همگانی ظاهر فریب اختیار کند تا بتواند ستیز خود را علیه همهٔ خوبیهای دیگری که ناخوبشان میداند موجه نماید.
ولی مگر «هرود» که خون میریخت میگفت در راه بدی خون میریزد؟ او خلق خدا را در راه آنچه خود خوب میپنداشت میکشت تا روزی که قدرت تازهای در جهان پیدا شد که او و خانواده و عزیزان و دوستان و سلطنت و لشکرش را به هلاکت تهدید کرد.
«بر بندگان خدا قاضی نشوید تا دیگران بر شما قضاوت نکنند، زیرا به هر میزانی که داوری کنید با همان میزان بر شما داوری خواهد شد و با هر مقیاسی که اندازه بگیرید با همان سنجیده خواهید شد.و دشمنان خود را دوست بدارید و برای کسانی که شما را نفرین میکنند برکت بخواهید، در حق کسانی که به شما کینه میورزند خوبی کنید و کسانی که شما را میآزارند و از بومتان بیرون میرانند، دعا کنید و در هر کار با مردم همانگونه رفتار کنید که آرزو دارید مردم با شما رفتار کنند، زیرا قانون همین است و پیغمبران چنین میکنند.»